دلم شده بود
دم پایی هر کس رسید
پوشید و رفت.......
چقدر این روزها بعضی ها
بوی سلیمان صرد خزایی می دهند
حسین(ع) در قتلگاه است
و آنان دعا گوی سالم رسیدنش................
بعضی وقتها احساس میکنم
این قلب من بیهوده میزند
وقتی قلب هزاران شیعه در بحرین نمیزند.....
ماجرایی شده این راز چشمانت
روی نیزه خیره به چه نگاه میکنی......
پنجشنبه ها مثل جمعه ها
برایم دلگیر است
اصلا انگار یک دیوار قطور افتاده
میان من و حسین(ع).......
بعضی وقتها فکر میکنم
قلبم شده کارواش
هرکس میرسد خودش را میشوید
و می رود و من میمانم با کلی آشغال......
دلخوش به مذاکره ایم
ولی زرشک که از این مذاکره
کره اش هم گیر ما نمی آید....
هوای سوریه رفتن کرده ای رفیق
برو ولی قبل از آن
این دل مرا آزاد کن که بد جور
تکفیری های عشقت
محاصره اش کردند.....
من بیسوادی ام از آنجا معلوم شد
که به رابطه ات با خودم منتقد شدم.........