سفر کرب و بلا

قرعه فال

این بار به نام من دیوانه هم خورد

و  حالا سفری خواهم رفت از جنس

بلور اشک

می رو م تا با یک بغل غم و اندوه برگردم

و بگویم برایتان......

بعد از تحریر:

عازم کربلا هستم دوستان حلال کنید....

دعا گوی همه هستم

قلب چروک

قلبم چروک شد

بس که خواستم

بچپانم در دلت خودم را.....

گاراژ

دلم را با گاراژ

اشتباه گرفته ای!!؟؟

هروز می آیی

دقایقی می مانی وبعد میروی......

خانه اجاره

من  را کرده بودی مثل خانه اجاره ای

قلبم را پیش گرفتی

و جانم را ماه به ماه.......

سیگاری

نپرس چرا سیگاری شدم

اگر دردم را

بفهمی

خودت برایم کبریت می کشی....

خاصیت رفتنت

رفتنت برای من

چه خواصی که نداشت!!!

شاعر شده ام

به قدرت بزرگترین شاعرها

زیر باران باید رفت

این را گفتی و رفتی

زیر باران خیس خیس

شدم و پیدایت نکردم

حالا دیگر از باران هم

بدم می آید............

ریال

حال و روز

این روزهای(( ریال ))

را که می بینم

یاد

روزهایی می افتم

که برایم حکم (( دلار )) را داشتی......

گوشی ساکت

تنهایی ام را

وقتی بیشتر احساس کردم

که دیدم گوشی ام

از خودم ساکت تر است

آخر دنیا

پیام فرستادی

آخر جاده دنیا منتظرم هستی

حالا که به آخرش رسیدم

می بینم یه دوراهی

کجایی؟!!

بهشت؟... یا جهنم؟!