بعد از کربلا نعل هایی را که زده بودند
از پای اسبها بیرون کشیدند
وآویزان کردند نعل ها را سر در خانه هاشان
افتخاری بود برایشان نعل هایی که شاید هنوز
تکه هایی از پیکرت را..........
بعد از تحریر:
قابل توجه اونایی که فکر میکنن نعل شانس میاره
قضیه نعل از اینجا آب میخوره!!!!!!!!!
خاطرات آتش و لگد و در
شده برای فرزندان مدینه قصه شب
داستانی برای نشان دادن ابهت خلیفه
یا شاید جزء افتخارات پدرهاشان
چند سال بعد همان بچه ها بزرگ شده اند
حالا حسین(ع) تنها در قتلگاه......
همه بیاد قصه های شب های کودکی
یکی فریاد زد: مگر ما از پدر هایمان چه کم داریم؟!!
حمله کنید..............
سینه مجروح از جسم آهنین ارث مادر است............
مدینه سینه مادر بود و مسمار داغ در.........
در کربلا رسیده بود ارث به حسین(ع)..............
تیر سه شعبه حرمله و سینه حسین(ع) کار مسمار را کرد..........
بعد از تحریر:
در روایتی شنیدم حرمله تیر ها را قبل از پرتاب از آتش رد می کرده.........
یعنی حسین(ع) عید خدا انتخاب شد.............
حسین (ع) جان زن بد کاره ای آتش دیگ غذای سینه زنانت را روشن کرد بخشیده شد.....
ما که عمری برای تو آتش گرفته ایم منتظریم شب اول قبر عنایتی کنی........
.
.
.
هرکس برای هیئت تو کاری میکند
من کفش جفت میکنم مست وسرخوشم.........
خواستم خدا را به تمامی نمازهایی که خوانده ام قسم بدهم...
دیدم هرچه که میخوانیم برای خودمان است پس منتی نیست..........
خواستم به اشکی که در مجلس حسین(ع) ریختم قسمش بدهم...........
دیدم اشک را هم برای مصیبت های خودم ریختم.........
خوب که فکر کردم دیدم تا حالا واسه خود خود خود خدا هیچ کاری نکردم!!!!!!!!!!!!!!!!!
گندم ری که هیچ به کاه اهداف بزرگش هم نرسید.