خواستم
با تو
غصه هایم را
تقسیم کنم
دیدم غصه ای ندارم
جز غصه های تو...........
خواستم
با تو
غصه هایم را
تقسیم کنم
دیدم غصه ای ندارم
جز غصه های تو...........
چه محزون است ضریحی
که بعد از هشتاد سال نوکری
وقت خداحافظی اش شده
و دل در دلش نیست
ضریح جدید تا در آغوش بگیرد تورا..............
خواستم بنویسم
خسته شدم از این جمعه های تکراری
از این روزهای بدون تو آقا
پشت سرم را که نگاه کردم
دیدم این هفته هم گذشت و ما کاری نکردیم
برایم ظهورت حتی به اندازه
ترک یک گناه..........
پس می نویسم شرمنده ایم آقا
این هفته هم نیا ما هنوز
قابلیت درکت را نداریم......
بعد از تحریر:
شرمنده ایم زدوست که دل نیست قابلش
باید برای هدیه سری دست و پا کنیم
خواستم ببینم
چقدر انسان صاف و صادقی هستی
بردمت زیر رادیکال
جوابت شد تمام خورده شیشه هایت
یک مشت عدد اعشاری..........
مکر خدا یعنی
همانها که فریاد می زدند
اسلام مال 1400 سال پیش است
و دستوراتش قدیمی است
امروز دست به دامان کوروش و منشورش
شده اند...............
روزها برای من میگذرد
ویکسال پیرتر شدم
اما بدون تو تمام این زندگی ام
به تباهی و پوچی می گذرد
امیدوارم تولد سال آینده ام را با تو جشن بگیرم
((اللهم عجل لولیک الفرج))
با من شده ای خط موازی
و من
دلخوش به این قانونم
که دو خط موازی در بینهایت به هم میرسند...........
جنگ جملی بود برای خودش این
فتنه ۸۸
اما این بار سران فتنه سوار شتر نبودند
نقش شتر آمریکا را بازی کردند..........
دفتر خاطرات ۸۸ را که ورق میزنم
روی جلد آن دوست دارم فقط یک عکس بزنم
آنهم عکس توست ((حضرت آقا))....
عجیب دلم هوای خواندن تاریخ میکند
و عجب تاریخی دارد حکومت علی(ع)..........