خانه جدید
در بیان
آدم را یاد شب اول قبرش می اندازد..........
منتظر نکیرو منکرت می مانم خدا..............
خانه جدید
در بیان
آدم را یاد شب اول قبرش می اندازد..........
منتظر نکیرو منکرت می مانم خدا..............
زمان رفتن منم فرا رسید
باید اسباب کشی کنم
به خانه جدید................
بعد از تحریر:
می خواهم از بلاگفا به بیان اسباب کشی کنم به زودی
بابا سرت شکسته
ببخش دیگر پارچه ای
نمانده برایمان
که ببندم سر تورا......
حرف از فاطمیه میشود
وچه سخت است گفتن بابا این روزها
راستی دروازه ساعات چه خبر است این روزها.....
اگر یک ریال هم داری قدرش را بدان
اگر هم میخواهی بدانی مالت حلال است یانه
گوش کن ببین صدای حسین(ع) را میشنوی یا نه................
نوشتن یا ننوشتن برایم مسئله شده....
از نوشتن خسته نیستم
از ننوشتن هم ابایی ندارم
حالا سر این دو راهی
دلم بد جور خود نمایی می کند.........
این روزها بعضی ها تا حرف زیارت ضریح میشود
منطقی میشوند...
کوفیان هم سر جنگ با تو منطقی شدند
یادشان رفت منسب به زهرایی (س)
آخرین بار که دیدیمت
گفتی بعد از جدایی ازمن پیشرفت کرده ای
خوشحالم که در این مرحله هم کمکت کردم........