دیگه از زندگی خسته شده بودم از این همه نامردی از این همه دو رنگی از اینهمه ریا
از خدا خواستم که زودتر بمیرم چون با این وضع دیگه شهادت هم نصیبم نمیشه!!!
.
.
.
.
از رو دلتنگی قرآن رو که باز کردم از خودم خجالت کشیدم اومده بود........
(فاستقم کما امرت)