من را کرده بودی مثل خانه اجاره ای
قلبم را پیش گرفتی
و جانم را ماه به ماه.......
من را کرده بودی مثل خانه اجاره ای
قلبم را پیش گرفتی
و جانم را ماه به ماه.......
رفتنت برای من
چه خواصی که نداشت!!!
شاعر شده ام
به قدرت بزرگترین شاعرها
این را گفتی و رفتی
زیر باران خیس خیس
شدم و پیدایت نکردم
حالا دیگر از باران هم
بدم می آید............
حال و روز
این روزهای(( ریال ))
را که می بینم
یاد
روزهایی می افتم
که برایم حکم (( دلار )) را داشتی......
تنهایی ام را
وقتی بیشتر احساس کردم
که دیدم گوشی ام
از خودم ساکت تر است
پیام فرستادی
آخر جاده دنیا منتظرم هستی
حالا که به آخرش رسیدم
می بینم یه دوراهی
کجایی؟!!
بهشت؟... یا جهنم؟!
این روزها
با دیدن وضع دلار
یاد تو می افتم
چقدر محبتت برای من
نوسان داشت....
نمیدانم
این روزها هم میشود
غاری مثل اصحاب کهف
پیدا کرد؟!!
بد جور دلم از زمانه گرفته است...
در تنهایی اش
وبلاگی ساخته بود
که بگوید هر آنچه را که هست
وتنها بازدید کنندگانش
پیام های تبلیغاتی بود..........