نمیدانم
میشود
با قرص یا شربت
آلزایمر گرفت
این روزها
بدون تو
آلزایمر برای من مرض نیست
شفاست
نمیدانم
میشود
با قرص یا شربت
آلزایمر گرفت
این روزها
بدون تو
آلزایمر برای من مرض نیست
شفاست
هیچ وقت
از تو دلگیر نمیشوم
چون
دل گیر شدن
جلوی رهایی را
می گیرد.....
بغض من بزرگترین
اعتراض به تو بود
و حالا که شکست
شد برزگترین التماس
دلم در
دستان تو
مثل انار بود
قرمز و خونی
و تو هر روز
یک دانه را خوردی
بعضی وقتها
آنقدر دلتنگ تو میشوم
که اگر میفهمیدی چه آشوبی در
دل من است
خودت از نبودنت خجالت میکشیدی.....
فراموش کردنت مثل آب خوردن بود
همان آبهایی
که می پرند توی گلو
و تا آخر عمر سرفه میکنی
در این زمانه عجیب
مردم دارند عشق هایشان را تعویض میکنند
تو دیروز عشق من بودی
و امروز عشق کس دیگری
و فردا......
همیشه آنان که فکر می کنیم
مردترین هستند
نامرد ترین میشوند برای من!!!